خوب دانم که کمتر از آنم

که بگویم ز نسل سلمانم

لکن از ابتدا به لطف خدا

نوکرت بوده‌ام و می‌مانم

خیلی از وقت‌ها برای دلم
قدر یک آه روضه می‌خوانم

سرجدا، نیزه، بوریا، صحرا
سم‌اسب، استخوان ... نمی‌دانم

کاش می‌شد که بعد از مردن هم
بشنوم از زبان خویشانم

بس که نالید و بس که هق‌هق کرد
عاقبت بین روضه‌ها دق کرد


..