ثواب استقبال از زائرین قبور ائمّه (ع)

ثواب استقبال از زائرین قبور ائمّه علیهم السلام

 

عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه علیه السلام يَقُولُ: إِذَا انْصَرَفَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِكُمْ مِنْ زِيَارَتِنَا أَوْ زِيَارَةِ قُبُورِنَا فَاسْتَقْبِلُوهُ ، وَ سَلِّمُوا عَلَيْهِ ، وَ هَنِّئُوهُ بِمَا وَهَبَ اللهُ لَهُ ، فَإِنَّ لَكُمْ مِثْلَ ثَوَابِهِ وَ يَغْشَاكُمْ ثَوَابٌ مِثْلُ ثَوَابِهِ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ ، وَ إِنَّهُ مَا مِنْ رَجُلٍ يَزُورُنَا أَوْ يَزُورُ قُبُورَنَا إِلَّا غَشِيَتْهُ الرَّحْمَةُ وَ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ.

(بحارالأنوار، ج 102، ص302)

معلّی بن خنیس می گوید: از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: هنگامی که فردی از برادران شما از زیارت ما یا زیارت قبور ما باز می گردد ، به استقبال او روید ، بر او سلام دهید ، و به آنچه خداوند به او بخشیده است شادباش و تبریک بگویید. با این عمل ، ثوابی مثل ثواب او برای شما منظور خواهد شد ، و به واسطه رحمت الهی ثوابی مثل ثواب او شما را در بر خواهد گرفت ؛ زیرا فردی به زیارت ما یا به زیارت قبور ما نمی آید مگر آنکه رحمت(الهی) او را در بر گرفته و گناهانش آمرزیده می شود.

 

 

نامه حضرت علی علیه‌السلام خطاب به مالک اشتر


امام علي عليه السلام خطاب به مالک اشتر به پاره ای از ویژگی های کارگزاران دولتی اشاره می فرماید.

 
ثم انظر فى امور عمالك فاستعملهم اختبارا، و لا تولهم محاباه و اثره ، فانهما جماع من شعب الجور و الخيانه . و توخ منهم اهل التجربه و الحياء من اهل البيوتات الصالحه ، و القدم فى الاسلام المتقدمه ، فانهم اكرم اخلاقا، واصح اعراضا، و اقل فى المطامع اشراقا، و ابلغ فى عواقب الامور نظرا. ثم اسبغ عليهم الارزاق ، فان ذلك قوه لهم على استصلاح انفسهم ، وغنى لهم عن تناول ما تحت ايديهم ، و حجه عليهم ان خالفوا امرك او ثلموا امانتك . ثم تفقد اعمالهم ، و ابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم ، فان تعاهدك فى السر لامورهم حدوه لهم على استعمال الامانه ، و الرفق بالرعيه .

سپس در امور كارمندانت بينديش ، و پس از آزمايش به كارشان بگمار، و با ميل شخصى ، و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاى مختلف وادار نكن ، زيرا نوعى ستمگرى و خيانت است .

كارگزاران دولتى را از ميان مردمى باتجربه و باحيا، از خاندانهاى پاكيزه و با تقوى ، كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب كن ، زيرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع ورزيشان كمتر، و آينده نگرى آنان بيشتر است .

سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، كه با گرفتن حقوق كافى در اصلاح خود بيشتر مى كوشند و با بى نيازى ، دست به اموال بيت المال نمى زنند، و اتمام حجتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت كنند.

سپس رفتار كارگزاران را بررسى كن ، و جاسوسانى راستگو، و وفاپيشه بر آنان بگمار، كه مراقبت و بازرسى پنهانى تو از كار آنان ، سبب امانت دارى ، و مهربانى با رعيت خواهد بود.


------------------------------------------------
پی‌نوشت:
منبع: نامه 53/71 نهج البلاغه

لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار

 
در جنگ احد در مـرحـله اول نـبـرد، سـپاه قریش فرار كردند، و افراد تحت فرماندهى عبدالله بن جـبیر به منظور جمع آورى غنایم جنگى منطقه استقرار خود را رها كردند، گرچه عبدالله فـرمـان صـریح پیامبر (صلى‌الله علیه و آله) را به یادشان آورد ولى آنان ترتیب اثر نـداده و بـیـش از 40 نـفـرشـان از تـپـّه سـرازیـر شـده بـه دنبال جمع‌آورى غنایم رفتند.

خـالد‌بـن‌ولید با گروهى سواره نظام كه در كمین آنان بود، به آنان حمله كرد و پس از كـشـتـن آنان از پشت جبهه به مسلمانان یورش برد و این همزمان شد با بلند شدن پرچم آنـان تـوسـط یـكـى از زنـان قـریـش بـه نام عمرة‌بن‌علقمه، كه جهت تشویق سربازان قریش به میدان جنگ آمده بودند. از این لحظه، وضع جنگ به كلى عوض شد؛ آرایش جنگى مسلمانان به هم خورد؛ صفوف آنان از هم پاشید؛ ارتـبـاط فـرمـانـدهـى با افراد قطع گردید و مسلمانان شكست خوردند و حدود هفتاد نفر از مجاهدین اسلام، از جمله حمزة‌بن‌عبدالمطلّب و مصعب‌بن‌عمیر ، (یكى از پرچمداران ارتش ‍ اسلام)، به شهادت رسیدند.

از طـرف دیـگـر، چون شایعه كشته‌شدن پیامبر اسلام(صلى‌الله علیه و آله) در میدان جنگ تـوسـط دشـمـن پـخـش گـردیـد، روحـیـه بـسـیـارى از مـسـلمـانـان متزلزل شد و در اثر فشار نظامى جدید سپاه شرك، اكثریت قریب به اتفاق مسلمانان عقب‌نشینى كرده و پراكنده شدند، و در میدان جنگ افرادى انگشت‌شمار در كنار پیامبر(صلى الله علیه و آله) ماندند و لحظات بحرانى و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام فرا رسید.

ایـنـجـا بـود كـه نـقـش بـزرگ حضرت عـلى(عـلیـه‎السلام) به عنوان تنها مدافع خستگى‎ناپذیر نـمـایان گردید، زیرا على(علیه‎السلام) با شجاعت و رشادتى بى‌نظیر در كنار پیامبر شـمـشـیـر مـى‎زد و از وجود مقدّس پیشواى عظیم‌الشّان اسلام در برابر یورش‎هاى مكرّر فوج‎هاى متعدد مشركان حراست مى‎كرد.



ابن اثیر در تاریخ خود مى‎نویسد:
پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) گروهى از مشركین را مشاهده كرد كه آماده حمله بودند، بـه عـلى(عـلیـه‎السلام) دستور داد به آنان حمله كند، حضرت على(علیه‎السلام) به فرمان پیامبر به آنان حمله كرد و با كشتن چندین تن موجبات فرار آنان را فراهم ساخت.

پـیـامـبـر(صلى الله علیه و آله) سپس گروه دیگرى را مشاهده كرد و به على(علیه‎السلام) دستور حمله داد و حضرت على(علیه‎السلام) آنان را كشت و متفرّق ساخت .

در این هنگام فرشته وحى به پیامبر (صلى‌الله علیه و آله) فرمود: این نهایت فداكارى است كه على (علیه‎السلام) از خود نشان مى‎دهد.

رسول خدا فرمود: او از من، و من از او هستم .

در این هنگام صدایى از آسمان شنیدند كه مى‎گفت:

لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار ؛
جوانمرد شجاعى چون على(علیه السّلام) و شمشیرى چون ذوالفقار وجود ندارد.


---------------------------------------------------------------------------------
در روایتی دیگر  "ابن ابى الحدید" این چنین مى‎نویسد:

هـنـگـامى كه غالب یاران پیامبر(صلى الله علیه و آله) پا به فرار نهادند، فشار دسته‎هاى مختلف دشمن به سوى پیامبر(صلى الله علیه و آله) بالا گرفت .

دسـتـه‎اى از قـبـیـله بـنـى كـنانه، و گروهى از قبیله بنى عبد مناة، كه در میان آنان چهار جنگجوى نامور به چشم مى‎خورد، به سوى پیامبر یورش بردند.

رسول خدا فرمود: او از من، و من از او هستم .

در این هنگام صدایى از آسمان شنیدند كه مى‎گفت:

لا فَتى اِلاّ عَلِىّ، لا سَیفَ اِلاّ ذُو الفَقار ؛
جوانمرد شجاعى چون على(علیه السّلام) و شمشیرى چون ذوالفقار وجود ندارد.

پیامبر به حضرت على(علیه‎السلام) فرمود: حمله اینها را دفع كن .

حضرت عـلى(عـلیـه‎السـلام) كـه پـیـاده مى‎جنگید، به آن گروه كه پنجاه نفر بودند، حمله كرده و آنان را متفرّق ساخت .

آنـان چند بار مجدّدا گرد هم جمع شده و حمله كردند، باز هم حضرت على(علیه‎السلام) حمله آنان را دفع كرد.
در این حملات، چهار نفر قهرمان مزبور و ده نفر دیگر كه نامشان در تاریخ مشخّص نشده است به دست على(علیه‎السلام) كشته شدند.

جبرئیل به رسول خدا(صلى الله علیه و آله) گفت:

راسـتـى كـه حضرت عـلى(علیه‎السلام) فداكارى مى‎كند، فرشتگان از فداكارى او به شگفت آمده‎اند.

پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود:
چرا چنین نباشد، او از من و من از او هستم .
جبرئیل گفت: من هم از شما هستم .

آنگاه صدایى از آسمان شنیده شد كه مكرّر مى‎گفت:

لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار وَلافَتى اِلاّ عَلِىّ

ولى گوینده دیده نمى‎شد.

از پیامبر سؤال كردند كه: گوینده كیست؟ فرمود: جبرئیل است .(1)
 

------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت‎ها:
1- ابـن ابـى الحـدیـد، شـرح نـهـج البـلاغـه، ج 14، ص 251، و خـوارزمى نیز در كتاب المـنـاقب، ص 223 روایت مى‎كند كه (على علیه‎السلام در جریان شوراء به این فداكارى كه نداى آسمانى را در پى داشت، بر اعضاى شوراء احتجاج كرد.)
برگرفته از کتاب الگوهاى رفتارى امام على(علیه‎السلام)، ج اول، مرحوم محمد دشتى .
برگرفته از تبیان

انا و علي ابوا هذه الامة ..


پرسش :

قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم ) : انا و علي ابوا هذه الامة

در روايتي از پيامبر اكرم(ص) آمده: من و علي پدران اين امت هستيم، حديث را مقداري توضيح دهيد، آيا سند حديث معتبر است؟

پاسخ :

حديث مورد سؤال ابتدا سند شناسي ميشود و سپس شرح و توضيح مختصر پيرامون آن بيان ميگردد.
اين حديث مشهور در مصادر شيعه و سني آمده است. در بحار الانوار دو باب براي همين عنوان باز شده،[1]  و به جز روايات وارده از اهل سنّت،[2]  بيش از 20 حديث از انواع روايت (مرسل و مسند) در آن گرد آمده است و بنابر معني تواتر (تعداد روات در هر طبقه به اندازه‌اي برسد كه از تباني آنها بر كذب ايمن باشد).[3]

شرح حديث: معني لغوي «اب» در كتب لغت مجمع البحرين اب را «پدر» معني كرده و گفته است: عرب، گاهي به عمو هم پدر مي‌گويد.[4] راغب اصفهاني با توجه به استعمال در موارد اضافه به اسم‌ها و وصف‌ها، مثل ابوالحرب، ابوالاضياف، مي‌گويد: «الاب الوالد، و يسمّي كل من كان سببا في ايجاد شيء او اصلاحه او ظهوره ابا...» سپس به همين حديث اشاره مي‌كند: «و روي انه ـ صلّي الله عليه و آله ـ قال لعليّ ـ عليه السّلام ـ انا و انت ابوا هذه الامّة»؛[5] اب، پدر است و هر كس كه سبب ايجاد يا اصلاح يا بروز چيزي باشد پدر آن چيز خوانده مي‌شود...

و روايت شده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: من و تو پدران اين امتيم» و بعد مي‌گويد: ابوالحرب به برافروزنده جنگ، و ابوالاضياف به رسيدگي كننده به امور ميهمانان گفته مي‌شود.
شرح: توضيح لغوي نكات خوبي را بيان كرد. به ويژه اين كه بسياري از اوقات مضافٌ اليه معني مضاف را مقيد به خود مي‌كند. امت در حديث فوق معني «پدر» را و تفاوت آن را با پدر جسماني كاملاً روشن مي‌كند قرآن كريم پدري جسماني پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را نفي مي‌كند.[6]

امت، نقطة شروعي در تكوّن خود دارد و بايد كسي سنگ بناي امت را بنهد. درباره پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و نقش اوليه ايشان در اين تكوّن مطلب بسيار روشن است.

امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ دربارة همين جلوداري مي‌فرمايد: كسي از من پيش‌تر و متقدم نيست مگر احمد.[7]
مهم بيان پيامبر در نقش امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ است.  رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين تعبير محبّت آميز و سرشار از عطوفت ناگفته اشاره مي‌كنند که اگر علي ـ عليه السّلام ـ در ليلة المبيت نبود، اگر علي ـ عليه السّلام ـ در جنگ احد و خيبر و احزاب نبود، اين امت واحده شكل نمي‌گرفت.[8] اين نكته اجتماعي و سياسي در نقش پدري بر امّت ظاهر مي شود كه در آخرت هم به شفاعت و... منتهي مي‌شود.

نكته‌هاي عاطفي و فردي ديگري هم در پدري پيامبر و اميرمؤمنان ـ عليه السّلام ـ هست كه به برخي اشاره مي‌گردد.

الف. پدري از چند جهت مورد كاربرد است كه به برخي اشاره مي‌شود:
1. شناسايي، ‌مي‌گويند فلاني پدر فلاني است، تا افراد و قبايل و نژادها و... شناسايي شوند. پيامبر و اميرمؤمنان ـ عليهما السّلام ـ هم اسباب شناسايي‌ مايند و ما در دنيا و آخرت به وسيله ايشان شناخته مي‌شويم.
2 .حقوقي،‌كه بيانگر حقوقي است كه پدر و مادر و فرزندان بر يكديگر دارند و نيز مسئوليت‌هاي متقابل، که پيداست كه آن دو بزرگوار حق اطاعت دارند و وظيفة هدايت ما هم از طرف خداي متعال به عهده ايشان است و ما هم در صورت انجام وظيفه پيروي استحقاق شفاعت و حمايت از سوي ايشان را پيدا مي‌كنيم.
3 .عاطفي، كه بسيار پرواضح است، حتي بيش از پدر و مادر به ما عطوفت دارند و اَولي بالمؤمنين هستند.

ب. از آن جا كه ما بالفطرة، معني پدر و مادري را مي‌فهميم و وظايف‌مان را به گردن مي‌گيريم. اين تعبير كمك مي‌كند كه نحوه ارتباط شخصيت خودمان را با پيامبر و امامان بفهميم و از نزديكترين راه (راه فطرت) در برابر ايشان احساس وظيفه كنيم.

ج. اساساً احترام و احسان به پدر و مادر جسماني، خود بهترين تمرين براي اطاعت از پيامبر و امام ـ عليهم السّلام ـ است و حتي كوتاهي در امر پدر و مادر باعث غضب و ناراحتي ايشان مي‌گردد و براي تقويت روحيه احسان به پدر و مادر تأمل در سيره و گفتار معصومان ـ عليهم السّلام ـ لازم است.


--------------------------------------------------------------------------
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، ج36، ص5.

[1] . مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ‌تهران، اسلاميه، چاپ بيست و سوم، 1385ق، ج36، ص5 و 275.
[2] . ر.ك: همين دو باب بحارالانوار، ج23، ص 5 و 257.
[3] . شيخ بهايي، وجيزه در خلاصه علم درايه، جزوه تايپي.
[4] . مجمع البحرين، ماده اب.
[5] . مفردات الفاظ القرآن، ماده اب.
[6] . احزاب/40.
[7] . محمد بن يعقوب، كافي، تهران، اسلاميه، ج1، ص198.
[8] . پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: حق علي بر مسلمانان مانند حق پدر بر فرزندانش است.