حدیث 21


امام صادق (سلام الله علیه) :


كانَ الحَسَنُ(ع) أشبَهَ النّاسِ بِرَسولِ اللَّهِ خَلقاً و سُؤدُداً و هَدياً.
امام حسن(ع) در خلقت و سيرت و شرافت شبيه‏‌ترين مردم به رسول خدا بود.



----------------------------------
پی‌نوشت:
منبع: الإرشاد - ج 2 - ص 5

یکشنبه ..

یکشنبه متعلق است به :حضرت علی (علیه السلام)


« از آن گناهان بپرهيزيد كه در چشمتان كوچك جلوه ميكند. »


زیارت امیرمؤمنان على(علیه السلام) در روز یکشنبه:

اَلسَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِیَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهاشِمِیَّةِ الْمُضیئَةِ، اَلْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ،

 

سلام بر درخت طیّبه نبوّت و کهن درخت تنومند
هاشمى که درختى است تابان و بارور

 

لطفا براي مشاهده کامل زيارت روي ادامه مطلب کليک بفرماييد.

-----------------------------------------------------------------------------------------

روزهای هفته و تعلق هرکدام به معصومین

ادامه نوشته

شنبه ..

روز شنبه متعلق به رسول اکرم(صلی‌الله علیه و آله) می‌باشد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

 

اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ رَسُولُهُ، وَاَنَّکَ

گواهى دهم که معبودى جز خداى یکتا نیست که شریکى ندارد و گواهى دهم که تو پیامبر او هستى و تویى

 

مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللهِ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّکَ، وَنَصَحْتَ لاُِمَّتِکَ،

 

محمّد بن عبدالله و گواهى دهم که تو رسالتهاى پروردگارت را ابلاغ کردى و براى امتت خیرخواهى


لطفا براي مشاهده کامل زيارت روي ادامه مطلب کليک بفرماييد.

-----------------------------------------------------------------------------------------

روزهای هفته و تعلق هرکدام به معصومین

ادامه نوشته

حدیثی از پیامبر اکرم (ص)



پيامبر اکرم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمودند :

 خداوند در روز رستاخیز می گوید : ای فرزند آدم ! بیمار شدم و مرا عیادت نکردی ،

گوید : خدایا چگونه تو که پروردگار جهانیانی عیادت کنم ،

خداوند گوید: مگر نمی‌دانی که فلان بنده‌ی من بیمار بود و او را عیادت نکردی مگر نمی‌دانی که اگر او را عیادت می‌کردی مرا پیش او می‌یافتی ؟


ای فرزند آدم ! من از تو غذا خواستم و تو به من غذا ندادی.

گوید:  پروردگارا ! چگونه تو را که پروردگار جهانیانی غذا دهم ؟

خداوند گوید : مگر نمی‌دانی که فلان بنده من از تو غذا خواست و او را غذا ندادی ! مگر نمی‌دانی که اگر او را غذا می‌دادی اکنون پاداش آن را پیش من می‌یافتی.


ای فرزند آدم ! از تو آب خواستم به من آب ندادی .


گوید : پروردگارا ! چگونه تو را که پروردگار جهانیان‌ی آب دهم ؟


خداوند گوید: فلان بنده‌ی من از تو آب خواست به او آب ندادی اگر به او آب می‌دادی اکنون پاداش آن را نزد من می‌یافتی.

آن که در دنیا مردم را بیشتر آزار دهد، در روز رستاخیز پیش خدا از همه‌ی مردم عذاب وی سخت‌تر است.

روزهای هفته و تعلق هرکدام به معصومین


در تعيين اسامى نبىّ و ائمه عَليهمُ السلام به روزهاى هفته و زيارت ايشان در هر روز سيد بن طاوُس در جَمالُ الاْسْبوع گفته ابن بابويه (ره ) به سند از صقر بن ابى دُلَف روايت كرده كه :

چون متوكّل حضرت امام علىّ النّقىّ عليه السلام را بِسُرَّ مَنْ رَاى طلبيد روزى به خدمت آن حضرت رفتم تا خبرى از احوال آن جناب بگيرم ، آنحضرت را نزد زراقى حاجب متوكّل محبوس كرده بودند.

چون نزد زراقی رفتم گفت: چه كار دارى؟

گفتم: بديدن شما آمده ام.

ساعتى با هم نشستيم و از هرگونه صحبتى باهم كرديم تا آنكه مردم را متفرّق كرد و مجلس خلوت شد. باز پرسيد كه براى چه آمده‌اى؟ من همان جواب اوّل را دادم. گفت: گويا آمده‌اى كه خبرى از مولاى خود بگيرى.

من ترسيدم. گفتم مولاى من خليفه است.

گفت: ساكت شو كه مولاى تو بر حقّ است و من نيز اعتقاد تو را دارم.

گفتم الحمد لله.

پس گفت آيا مى خواهى نزد او بروى؟ گفتم بلى.

گفت: قدرى بنشين تا صاحب البريد از نزد او بيرون آيد. من نشستم تا وقتى كه صاحب البريد بيرون شد. آن وقت پسركى را مأمور كرد كه مرا به نزد آن حضرت ببرد.


چون به خدمت آن جناب رسيدم ديدم بر روى حصيرى نشسته است و در برابرش قبرى كنده اند.

پس سلام كردم. حضرت جواب داد. فرمود: بنشين. پس فرمود كه براى چه آمده اى؟ گفتم آمده ام كه از احوال شما خبرى گيرم. پس ‍ چون نظرم بر قبر افتاد گريستم حضرت فرمود كه گريه مكن كه در اين وقت از ايشان آسيبى به من نمى رسد.

گفتم الحمد لله. پس گفتم اى سيّد من حديثى از رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله روايت شده كه معنای آن را نمى فهمم. فرمود: چيست؟ آن حديث را عرض كردم :

لا تُعادُوا الايّامَ فَتُعاديكُمْ

دشمنى نكنيد با روزها كه آنها با شما دشمنى خواهند كرد.

فرمود : مُراد از ايّام و روزها ما هستيم مادامى كه به پا است آسمانها و زمين ،

شنبه اسم رسول خدا صَلَّى‌اللَّهِ‌عَلِيهِ‌وَاله است و يكشنبه اميرالمؤمنين عليه‌السلام و دوشنبه حسن و حسين عَليهِما‌السَّلام و سه‌شنبه علىّ بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد عَليهمُ‌السلام و چهارشنبه موسى بن جعفر و علىّ بن موسى و محمّد بن علىّ عَليهمُ‌السلام و منم و پنجشنبه فرزندم حسن عليه السلام و جمعه فرزند فرزندم است و به سوى او جمع مى شوند اهل حقّ.

اين است معنى ايّام. پس دشمنى مكنيد با ايشان در دنيا كه دشمنى كنند با شما در آخرت.

پس فرمود: وداع كن و بيرون رو كه ايمن نيستم برتو و مى ترسم اذيّتى به تو رسد.

العجل مولا مولا ...


العجل مولا مولا العجل مولا مولا العجل مولا مولا

جان عالم بر لب آمد ای خدا مهدی نیامد

چشم عالم پر زخون شد ای خدا مهدی نیامد

هر چه گفتم یا ابن طاها یا ابن یاسین یا ابن احمد

العجل یاابن علی المرتضی مهدی نیامد

...

العجل مولا مولا العجل مولا مولا  العجل مولا مولا

...

هر چه گفتم یا مغیث الشیعه نشنیدم جوابی

هر چه گفتم یا معز الاولیا مهدی نیامد

دین ما ایمان ما امید ما هستی عالم

صاحب ما و ولی عصر ما مهدی نیامد

العجل مولا مولا مولا

العجل مولا مولا مولا

العجل مولا مولا مولا

..

حکايت تشرف 1 - ابوراجع حمامي


یکى از داستانهایى که علماء و افراد مورد اطمینان نقل کرده اند و به عنوان یک حادثه قطعى ، در عصر خود شهرت یافت ، داستان ((ابوراجع ))است .

 

ابوراجع حمامی یه مرد شیعه ی مخلصی بود در حله یکی از عاداتش این بود هرروز بلند بلند غاصبین حق علی را به اسم لعن میکرد تو حله حاکمم مرجون نامی بود سنی اونم سنی ناصبی متعصبی که مسندش را یه جوری گذاشته بود که وقتی مینشست پشت به گنبد علی ع باشه خبر دادن بهش تو چجور سنی هستی ابوراجع حمامی هرروز لعن میکنه به اونایی که تو امامشون میدونی هیچ کارشم نداری گفت ابوراجع را دستگیر کنید گرفتند بیچاره را  ابوراجع را گرفتند زبانشو سوراخ کردند دماغشو شکافتند گنج ریسمانی تو دماغش انداختند کشون کشون تو شهره حله او را تابوندن اینقدر لگد زدن به سر و صورت و بدنش تمام استخوانای بدنش خورد شد فکشو شکستن سر تا پا غرق به خون دیگه داشت میمرد اقواماش شیعه ها اومدن التماس کردن بابا داره میمیره دیگه نزنیدش ببریمش تو خونه مون بمیره لششو برداشتن آووردن تو خونه انداختن تو یه اطاقی درو بستن بچه هاش که مردنشو نبینن فرداببرن دفنش کنن هوا تاریک شد و اینا از شدت گریه و خستگی خوابشون برد فردا صبح اومدن جنازشو بردارن وقتی دره اطاقشو باز کردن دیدن یه بویه عطری از اطاقش به مشام میرسه وقتی نگاه کردن دیدن ابوراجع صحیح و سالم غرق نور رو سجاده  نشسته داره نماز صبحشو میخونه رفتن نگاه کردن دیدن محاسنشم سالمه دندوناش سالمه فکش سالمه بدن صحیح و سالم از دیروزش خوشگل تر شده جوون شده ابوراجع تویی گفت بله ابوراجع چی شد تو که داشتی میمردی  گفت شما که رفتید دیگه امیدم ازهمه جا قطع شد زبون که نداشتم حرف بزنم چشم که نداشتم جایی را ببینم اما دلم میتونه حرف بزنه بی اختیار اشک میاد با خونه صورتم آغشته میشه و مخلوط با زبون دلم شروع کردم با امام زمان حرف زدن گفت همین طور که تو بستر افتاده بودم با بدنه غرق به خون همش فکر میکردم دیگه شیعه ها تو حله نمیتونن سر بلند کنن سنی ها اینقده عزیز شدن یا صاحب الزمان من که نگفتم آدم خوبی بودم یا صاحب الزمان من که نگفتم وظیفمو در مقابل شما انجام دادم یا امام زمان به جانه خودت قسم اگه من بمیرم دیگه شیعیان شما تو این شهر نمیتونن سر بلند کنن یا صاحب الزمان به خاطر بابات علی یه نگاه به من کن یا امام زمان به خاطر مادرت زهرا یه نگاه به من کن همین طور که داشتم گریه میکردم یوقت دیدم دره اطاق باز شد آقا یکی از اسمای شما حرمه یعنی هرکی گرفتار بشه شما را صدا بزنه به دادش میرسی آقا به دادم برس یوقت دیدم دره اطاق باز شد و خورشیدی وارد اطاق شد ابوراجع چرا گریه میکنی ابوراجع خیال میکنی ما نمیبینیم مصیبات شما را فرمود پاشو ابوراجع سالمی ابوراجع تا پا شدممیتونم حرکت کنم چشمام همه جا را میبینه هرچی دویدم طرفش دیدم کسی نیست

یابن العسکرى !

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

هر گه که یاد روى تو کردم جوان شدم

آیا شود پیام رسد از سراى تو

خوش باش، من به عفو گناهت ، ضمان شدم

طالت علینا لیالى الانتظار فهل

یابن الزکى للیل الانتظار غدا


حدیث 20


امام صادق (سلام الله علیه) : •


مِن أحَبِّ الأعْمالِ إلى اللَّهِ تَعالى زِيارَةُ قَبرِ الحُسَينِ(ع).
يكى از محبوب‏ترين كارها نزد خداوند متعال زيارت قبر حسين(ع) است.

ميزان الحكمة: ج 2- ص435- ح3291



مهر علی



گر مهر علی بر دل و جانت نبود    ***    از دین محمدی نشانت نبود

اثنی عشری اگرنباشی به یقین    ***    از دوزخ جاودان امـانـت نبــود

 

حديث 19 - مقام و منزلت سالار شهیدان از زبان رسول‌الله


رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله :
أمّا الحُسَينُ فَإنَّهُ مِنّي وَهُوَ ابني وَوَلَدي وَخَيرُ الخَلقِ بَعدَ أخيهِ وَهُوَ إمامُ المُسلِمينَ وَمَولى المُؤمِنينَ وَخَليفَةُ رَبِّ العالَمينَ وَغياثُ المُستَغيثينَ وَكَهفُ المُستَجيرينَ وَحُجَّةُ اللّه عَلى خَلقِهِ أجمَعينَ وَهُوَ سَيِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ وَبابُ نَجاةِ الاُمَّةِ أمرُهُ أمري وَطاعَتُهُ طاعَتي مَن تَبِعَهُ فَإنَّهُ مِنّي وَمَن عَصاهُ فَلَيسَ مِنّي؛

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
امّا حسين ، او از من است . او پسر من و زاده من است و بهترين انسانها پس از برادرش مى باشد . او امامِ مسلمانان است و مولاىِ مؤمنان و خليفه پروردگار جهانيان و ياورِ يارى خواهان و پناهِ پناه جويان و حجّت خداوند بر همه خلق او . او سرور جوانان بهشت و دروازه نجات امت است . فرمان او فرمان من است ، و اطاعت از او اطاعت از من ، هركه از او پيروى كند از من است و هركه نافرمانى او كند از من نيست .


--------------------------------------------
منبع: أمالي الصدوق : ١٠١

حدیث 18



امام على (سلام الله علیه) : •


كانَ رَسولُ اللَّهِ(ص) دائِمَ البِشرِ، سَهلَ الخُلقِ، لَيِّنَ الجانِبِ.
پيامبر خدا، همواره خوش رو، خوش خو و نرم خو بود.

معانى‏‌الأخبار - ص 83. حكمت نامه پيامبر اعظم(ص) : ج8- ص22- ح5703



توصیف قبر معاویه کبیر و صغیر در سخنان مکتوب مرحوم کافی(ره)



سخنان شهید شیخ احمد کافی (ره) :

امسال كه به شام رفته‏ بودم ، روزى از آن بچه عربها پرسیدم : قبر معاویه كجاست ؟
گفتند : ما دو معاویه داریم : معاویه كبیر و معاویه صغیر شما كدام یك را مى‏ خواهید ؟
گفتم : هر دو را ، قرار شد كه اول به‏ سر قبر معاویه كبیر برویم‏ در كوچه ، پس كوچه‏ هاى آنجا راه افتادیم تا به یك خانه مخروبه‏ رسیدیم‏ رطوبت تا سقف خانه را گرفته بود

از هفت ، هشت پله پایین رفتیم و به یك چاله رسیدیم‏ كه چون گنداب زباله هاى شهر از كنارش مى گذشت ، خیلى متعفن بود چند میله آهنى ، مقدارى خاك‏ مرطوب لجنى را محدود كرده بودند كه قبر معاویه‏ هم بوسیله همانها مشخص شده بود

آرى ، آنجا قبر معاویه بود ، همان معاویه اى كه صد و ده هزار شیعه را كشت و همان معاویه اى كه دستور مى داد تا امام حسن علیه السلام را پاى منبر بنشانند و خطیب بی دین درباریش بر منبر برود تا در محضر امام حسن علیه السلام ، على علیه السلام را لعن‏ كند اكنون دیگر دوره قُلدرى او سپرى شده و از او چیزى جز آن زباله دان متعفن بجا نمانده است

ما مشغول صحبت بودیم كه زنى به نزدمان آمد او خادمه آن محل بود زن كه فهمید من كمى با زبان‏ عربى آشنا هستم ، به من گفت : آقا ! غصه این را نخورید
او فكر مى كرد كه من از دوستداران‏ معاویه هستم‏ پرسیدم : چطور ؟
گفت : این نكبت‏ را كه مى بینید ، بخاطر اعمال خود اوست شما به‏ همراهانتان بگویید كه كمى به من كمك كنند اما نه به حساب معاویه بلكه به احترام على‏ (ع)
خادمه‏ قبر معاویه ، كنار قبر او چنین مى گوید
..
براستى‏ كه : ان العزه لله و لرسوله و للمومنین

به به‏ از آن معنویت ، فضیلت ، تقوى و دیانتى كه چنین‏ عزتى را به یادگار گذاشته است‏ این قبر معاویه‏ كبیر بود اما قبر معاویه صغیر چطور ؟

او پسر یزید و نوه معاویه بود پس از چهل روز حكمرانى‏ ، رجال مملكت را احضار كرد ، خودش بر فراز منبر رفت و گفت : اى مردم ! این خلافت متعلق به آل‏ محمد - علیهم السلام - است‏ جد من غاصب و ظالم‏ بوده است و پدرم ظالمتر از او من این لباس‏ غصبى خلافت را مثل پیراهنى از تنم درمى آورم ، دیگر خودتان مى دانید ، هر كه را مى خواهید ، انتخاب كنید

او بدین ترتیب دینش را حفظ كرد و چندى بعد هم با همین عقیده از دنیا رفت‏

معاویه‏ ، جدش كه تا آخرین نفس در همین شام حكمرانى‏ كرده بود ، آن زباله دانى قبرش بود اما این نوه‏ كه از خلافت كناره گرفته بود و فردى عادى بیش‏ نبود ، اكنون مزار مجللى دارد كه بیا و ببین ! قالیهاى نفیس ، زوار فراوانى كه دسته دسته براى‏ طلب مغفرت به زیارتش مى روند ، ضریح آبرومندانه‏ ، همه و همه یادگار معاویه صغیر هستند.


این شعر سنایی نیز در مورد این خاندان لعین
داســتان پسر هـنـد مـگـر نـشـنيـدي
كه از اووسه كس او به پيامبر چه رسيد؟

پدر او، دُر دنـدان پيـمــبـر بشكسـت
مادر او جـگــر عـم پيـامبــر بمـكيـد

خودبنا حق، حق دامـاد پيامبر بگرفت
پسـر او سـر فـرزند پيـمبـر بـبــريـد

بر چنين قوم تو لعنت نكني شرمت باد
لـعـن اللّه يزيـداً و عـلــي آل يـزيـد



----------------------------------------------------
منبع:سخنان مکتوب مرحوم کافی(ره)
عکس قبر معاویه در سوریه
منبع عکس : http://www.dijlh.net/album.php?albumid=11183&attachmentid=110832