او پدر این امت است ..

"در زدند. عبا را انداخت روی دوشش و رفت پشت در.
نور مهتاب صورت مرد را روشن کرده بود.
مردی خسته و خاک آلود با چشم هایی غرق اشک:
«زنم مُرد. باردار بود. این همه راه آمده ام تا بپرسم با بچه دفنش کنیم؟»
عبا را روی دوشش بالاتر کشید. سرش را انداخت پایین:
«مرده ی مسلمان حرمت دارد. دفنش کنید.»
رفت. سه روز بعد برگشت. قنداقه ای دستش بود.
- ممنون. پیک تان به موقع رسید وگرنه...
به بچه اشاره کرد: «الان نبود»
- پیک؟!
مرد خندید: «همان سوارِ جوان. گفت فتوای شما عوض شده.»
لرزید و رنگش پرید. صورتش خیس شد. برگشت داخل خانه.
*
از خانه بیرون نمی آمد. فتوا هم نمی داد.
می گفت: «مرجعی که فتوای غلط بدهد، همان بهتر که اصلاً فتوا ندهد.»
در زدند. قاصدی آمده بود.
گفت: «تا نامه را نرسانم نمی روم. به کسی جز خودش هم نمی دهم.»
قبول نکرد. اصرار کرد. باز نپذیرفت. قسم داد. گرفت و باز کرد.
لرزید. رنگش پرید. صورتش خیس شد:
«شما فتوا بدهید، ما اصلاح می کنیم...»
--------------------------------------------------------
برگرفته از کتاب "تا همیشه آفتاب"
منبع: عبقری الحسان، ج2، ص 112
تلاش میکنیم با توسل به امیر المومنین حضرت علی(علیهالسلام) در پی ترویج شعائر دین رسولالله قدمی برداریم.