در ادامه بحث به بررسي ريشه اعتقادي و فکري محمد بن عبدالوهاب مي پردازيم :

مقايسه عصر ظهور ابن‏ تيميه و محمد بن عبدالوهاب

ظهور ابن‏ تيميه با جنگ‏هاى صليبى مسيحيان عليه مسلمانان و هجوم مغول‏ها به سرزمين‏هاى اسلامى همراه بود. در چنين زمان حساسى، ابن‏ تيميه دست به نشر افکار خود زد و شکافى‏ تازه در امت اسلامى ايجاد کرد

احمد بن عبد الحليم معروف به ابن تيميه، از علماى حنبلى که در 728 ه ق در گذشت.

به واسطه اختلاف و انحرافات عقايد و آراي ، با معتقدات عموم فرقه‏ هاى اسلامى ؛ پيوسته مورد مخالفت علما اعم از شيعه و سنّى قرار ‏گرفت. به عقيده محققين، عقايد ابن تيميه بعدها اساس اعتقادات وهابيان گرديد. غائله ابن تيميه با مرگ او در سال 728 ه ق در زندان شام فروکش کرد. اگر چه شاگرد معروف او «ابن القيم» به ترويج افکار استاد خود پرداخت ولى ديگر اثرى از افکار و آراء او باقى نماند. ولى آن گاه که فرزند «عبد الوهاب» تحت تأثير افکار ابن تيميه قرار گرفت و آل سعود براى تحکيم پايه‏ هاى امارت خود در منطقه نجد به حمايت از او برخاستند، بار ديگر عقايد موروثى از ابن تيميه در نزد مردم نجد جوانه زد و به دنبال تعصب‏هاى خشک و متأسفانه به نام توحيد، سيل خون تحت عنوان جهاد با کافران و مشرکان به راه افتاد و هزاران مرد و زن و کودک مسلمان قربانى فرقه جديد در جامعه مسلمين شد .

حرمين شريفين در قبضه اين گروه در آمد و نجدی هاى وهابى بر اثر سازش با بريتانيا و ديگر ابرقدرت‏هاى وقت بر اساس متلاشى شدن امپراطورى عثمانى و تقسيم کشورهاى عربى ميان ابر قدرت‏ها، بر مکه و مدينه و آثار اسلامى دست يافتند و تلاش کردند آثار و قبور و بيوت اولياى الهى را ويران کنند. علماى شيعه در نقد آراء عبد الوهاب دوشادوش علماى اهل سنت کوشش‏ هاى فراوانى انجام دادند.

تقى‏ الدين احمدبن عبدالحليم معروف به «ابن تيميه»، کسى است که افکار وهابيان از او سرچشمه گرفته و در حقيقت وى را مؤسس مذهب خود مى‏ دانند؛ اگر چه در ظاهر اين مطلب را اظهار نکرده و خود را سلفى مى‏ نامند.

او سال 661 ه. ق. در شهر حرّان و در خانواده‏اى متولد شد که اعضاى آن بيش از يک قرن پرچم‏دار مذهب حنبلى بودند. شش سال بعد به خاطر حمله تاتارها همراه خانواده به دمشق رفت. در آنجا براى پدرش موقعيت تدريس در مسجد جامع دمشق فراهم شد. ابن تيميه ابتدا نزد پدر و سپس ساير اساتيد مشغول تحصيل شد. آخرين استادش شرف‏ الدين احمدبن نعمه مقدسى بود که به وى اجازه‏ فتوا داد. بعد از وفات پدر بر کرسى تدريس در مسجد جامع دمشق نشست و به خاطر کج سليقگى و انحرافى که داشت؛ به مخالفت با عقايد رايج مسلمين و مذاهب رايج آن زمان برخاست. فتواها و نظرات اعتقادى و فقهى‏ اش از قبيل تجسيم، حرام بودن زيارت قبور اوليا، استغاثه به ارواح اولياى خدا، شفاعت، توسل و ... براى او مشکل ساز شد.

علماى عصرش به مخالفت با افکار و عقايدش برخاستند و از نشر آن ممانعت کردند. مجلسى با حضور قضات در قصر حاکم دمشق برگزار شد پس از محکوميت، او را به زندان معروف «قلعة الجبل» مصر فرستادند. دو سال بعد آزاد شد، در مصر ماند و دست از افکار خود برنداشت. سال 707 ه. ق. باز هم به جهت نشر افکارش از او شکايت شد، با حکم قاضى دوباره به زندان رفت، ولى بعد از يک سال آزاد شد. سال 709 ه. ق. به اسکندريه تبعيد گرديد، هشت ماه بعد با تغيير اوضاع، به قاهره بازگشت.ابن تيميه سال 712 ه. ق. راهى شام شد. سال 718 ه. ق در شام، کرسى تدريس و افتاء را بر عهده گرفت و دوباره فتاوا و عقايد نادرست خود را مطرح نمود. خبر به علما، قضات و دستگاه حاکم رسيد، پنج ماه در قلعه‏اى حبسش کردند. پس از آزادى تا سال 726 ه. ق. به تدريس ادامه داد، تا اين که باز هم به خاطر اصرار بر افکار خود و نشر آن در همان قلعه زندانى و از نوشتن و مطالعه منع شد. وى در سال 728 ه. ق. در آن قلعه از دنيا رفت در حالى‏ که پنج ماه قبل از مرگ، از دوات و کاغذ محروم شده بود.

يکى از شاگردان مهم ابن تيميه که به ترويج افکار او پرداخت، ابن‏ قيم جوزيه بود. او در سال 691 ه. ق. متولد شد و در سال 712 ه. ق. با ابن تيميه ارتباط پيدا کرد و فقه را نزد او آموخت. وى که در تمام مسائل مقلد کورکورانه ابن تيميه بود؛ مذهب استادش را يارى و افکار او را در کتاب‏ هايش تأييد کرد. به علاوه آن افکار و عقايد را در قالب برهان و استدلال در آورد. در عصر ابن تيميه از عقايد باطلش توبه داده شد، با او به زندان رفت، ولى بعد از مرگ استادش از زندان آزاد شد.

عصر ظهور ابن تيميه با جنگ‏هاى صليبى مسيحيان بر ضد مسلمانان و هجوم مغول‏ها به سرزمين‏هاى اسلامى همراه بود. در چنين زمان حساسى، ابن تيميه مؤسس انديشه‏هاى وهابيت دست به نشر افکار خود زد و شکافى‏ تازه در امت اسلامى ايجاد کرد. با وجود آن که خداوند متعال در قرآن کريم مى‏ فرمايد: «همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و متفرق و پراکنده نگرديد». « آل عمران: 103» ودر جاى ديگر نيز مى‏ فرمايد: «همانا مؤمنين برادر يکديگرند». « حجرات: 10» و پيامبر صلى الله عليه و آله هم بين مسلمانان عقد اخوت بست؛ اما ابن تيميه به اين سفارش‏ها توجهى نکرد و در آن زمان که مسلمانان احتياج مبرمى به اتحاد و يکپارچگى داشتند با مريدانى که پيدا کرده بود سبب ايجاد اختلاف بين مسلمين گشت.هم اکنون نيز که جهان اسلام به وحدت و يکپارچگي نياز دارد پيروان وهابيت و گروههاي افراطي نقش مشابهي را ايفا کرده و با کشتار مسلمين و شيعيان اتحاد اسلامي را نشانه رفته اند.

اگر چه افکار باطل وى در منطقه شامات- که مهد علم و دانش بود- با انتقاد و اعتراض علماى مذاهب مختلف مواجه و باعث انزواى او گرديد و افکار و عقايدش به بوته فراموشى سپرده شد؛ ولى در قرن 12 ه. ق. اين افکار در منطقه نجد عربستان که عارى از تمدن و فاقد فرهنگ بود؛ دوباره منتشر شد و پس از آن توسط قدرت سعودى و با پشتيبانى قدرت‏هاى استعمارگر گسترش يافت. طرح مجدد افکار ابن تيميه توسط محمد بن عبدالوهاب در بدترين شرايط تاريخى و زمانى صورت گرفت که امت اسلامى از چهار سو مورد هجوم استعمارگران صليبى يعنى انگليسى‏ها، فرانسوى‏ها، روس‏هاى تزارى و حتى آمريکايى‏ها قرار داشت و بيش از هر زمان نياز به وحدت کلمه داشت.

پيروان ابن تيميه و يارانش او را «شيخ الاسلام» ناميدند. تا به ديگران وانمود کنند براى او مثل و مانندى در تاريخ اسلام ديده نشده ولى با مراجعه به نوشته‏هاى او در زمينه‏ هاى تفسير، حديث و اقوال متکلمين، پى مى‏ بريم نه تنها متخصص و اهل خبره نبوده بلکه يا نسبت به مسائل جاهل بوده يا اهل دشمنى و نيرنگ.


---------------------------------------------------------------

منابع :

1- نقدى بر افکار ابن تيميه ، على اصغر رضوانى‏، نشر مشعر

2- آيين وهابيت، استاد جعفر سبحانى، انتشارات دار القرآن

3- فرازهائي از تاريخ پيامبر اسلام ، استاد جعفر سبحانى،نشر مشعر

4- شيعه نيوز