جایگاه نهر علقمه در کربلا کجاست؟


پایگاه اطلاع رسانی حج نوشت: در کربلای کنونی محل دقیق نهر علقمه مشخّص نیست.

کارشناسان امور تاریخی کربلا معتقدند: در این یک هزار و چند صد سال به اندازه‌ای ساخت و ساز و تخریب و جا به جایی در کربلا صورت گرفته است که هیچ نمی‌توان معین کرد، حضرت ابالفضل علیه السلام به طور دقیق برای آوردن آب به کجا رفته است و از کجا آب آورده است؟


تصویری که در بالا می بینید، نهری است که اکنون در بین راه باغ امام صادق (علیه السلام) و در کنار مقام امام زمان (علیه السلام) جاری است، نهر الحسینی نام دارد و از محله‌ای به نام الحسینی در حدود پانزده کیلومتری کربلا از فرات اصلی منشعب شده است، تا زمین‌های زراعی بین راه خود را سیراب سازد و اکنون به خاطر ازدیاد جمعیّت و افزایش مصرف آب در کربلا و بالا آمدن سطح آب‌های زیرزمینی، فاضلاب هتل‌ها و خانه‌های اطراف این نهر بر آن مسلّط شده و در آن می‌ریزد تا با عبور از کنار کربلا یا صرف زراعت شود و یا پسمانده آن دوباره به فرات اصلی ملحق گردد.

با این وجود پلکان سیمانی وسیعی بر حاشیه این نهر ساخته‌اند و مورد استفادة عزاداری برخی از کاروان‌هاست!

((پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه))

آب به خیمه نرسید فدای سرت


دامن كشان رفتی دلم زیر و رو شد

چشم حرامی با حرم رو به رو شد

 
بیا برگرد خیمه ای كس و كارم

منو تنها نگذار ای علمدارم


آب به خیمه نرسید فدای سرت

حسین قامتش خمید فدای سرت


بیا برگرد خیمه ای كس و كارم

منو تنها نگذار ای علمدارم


آب به خیمه نرسید فدای سرت

حسین قامتش خمید فدای سرت


من از تو خبر دارم با دستای خونین

زهرا وصاتت كرد تو میدون بمونی


تو كه پیرم كردی ای پناه من

زمین گیرم كردی ای سپاه من
 

علمدارم علمدارم


بیا برگرد خیمه ای كس و كارم

منو تنها نگذار ای علمدارم


پیر شده برادرت فدای سرت

خون چشم خواهرت فدای سرت......


فايل صوتي شعر به زبان آذري - مداح حاج محمود کريمي :

http://zakerin.ir/11216.html

این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت



این آبها که ریخت ، فدای سرت که ریخت

اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت

گفته خدا دو بال برایت بیاورند

در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت

اثبات شد به من که تو سقای عالمی

بر خاک قطره قطره ی چشم ترت که ریخت

طفلان از اینکه مشک به دست تو داده اند

شرمنده اند ، بازوی آب آورت که ریخت

گفتم خدا به خیر کند قامت تو را

این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت

وقت نزول این بدن نامرتّبت

مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت

معلوم شد عمود شتابش زیاد بود

بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت

اما هنوز دست تو را بوسه می زنم

این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت

آب را گل نكنيد . . .


آب را گل نكنيد . . .
شايد از دور علمدار حسين،
مشك طفلان بر دوش،
زخم و خون بر اندام،‌
مي رسد تا كه از اين آب روان،

پر كند مشك تهي،
ببرد جرعه آبي برساند به حرم،
تا علي اصغر بي شير رباب،
نفسش تازه شود و بخوابد آرام .. .


آب را گل نكنيد . . .
كه عزيزان حسين،
همگي خيره به راهند كه ساقي آيد،
و به انگشت كرم،‌
گره كور عطش بگشايد . . .


آب را گل نكنيد . . . ‌
كه در اين نزديكي،‌
عابدي تشنه لب و بيمار است،
در تب و گريه اسير . . .


آب را گل نكنيد . . .
كه بود مهريه مادرشان،
نه همين آب كه هر جاي دگر،
رود و نهري جاريست،
مهر زهراي بتول است،
از اين است كه من ميگويم،‌
آب را گل نكنيد،
آب را گل نكنيد . . .