دلم هوای ضریح شما رو کرده .. مولا .. دلم برای دیدن حرمتون پر می کشه ، دوباره جوار زیارت می‌خوام

------
اربعین بود ، کربلا قیامت بود ..و چه صف طولانی‌ای از زائران دل‌خسته

چه انتظار شیرینی

جمعیت بود که ناله می‌کرد و ذکر می‌گفت ..

فشار جمعیت منو جلو می‌برد و من فقط محو تماشای در دیوار باب ‌الحوائج بودم..

تو ذهنم فقط این جمله چرخ می‌خورد .. اگر قرار بود حاجت‌روا نکنی این خیل عظیم جمعیت رو لقب "باب‌الحوائج" ازتون می‌گرفتن..

دنبال حاجتی می‌گشتم که وقتی برگشتم حسرت نخورم که چه گدای بی‌لیاقتی هستم و از خوان کرم مولا چه کم برداشت کردم.

همه گفته بودن سفر اول هرچی بخوای می‌دن و سقا که تا به حال دست رد به سینه کسی نزده ..

جمعیت جلو می‌رفت و من ذهنم پر حاجت بود .. یهو به خودم اومدم ظریح مولا جلوی چشمام بود و سیل اشک که  اجازه نمی‌داد با وضوح ببینم ، پاهایی که تمام رمق قدم برداشتنشونو از دست داده بودن و جمعیتی که اجازه نمی‌داد بایستی

کلمات خود به خود جاری می‌شدند .. مولا .. سقا .. اجازه زیارتتونو ازم نگیرید .. اربعین بعد مخوام بیام پابوسی ..


---------

اربعین پارسال که داشتم می‌رفتم به همه گفتم امکان نداره دست خالی برگردید . می‌دونید تو حرم کی پا میذارید .. خودم حاجت گرفتم که میگم



-----------------------------------------------
خط‌خطی‌هایی از زیبا‌ترین سفر عمرم